فراموشی مصلحتی

آنچه گذشت را موقتا فراموش می کنیم!اما حواسمان به حال و آینده هست...بیش از پیش

فراموشی مصلحتی

آنچه گذشت را موقتا فراموش می کنیم!اما حواسمان به حال و آینده هست...بیش از پیش

شاید اقدامی است جوگیرانه!
پست اول شما را در شناخت این وبلاگ کمک خواهد کرد
انشاالله شهدا یاریمان کنند
بسم الله...

دلتنگم...دلتنگ ماه خدا

چهارشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۲، ۰۹:۳۹ ب.ظ

پیچ رادیو را می بندم. دیگر آن نوایی که دل را با خودش تا آسمان عروج می داد؛ نمی آید. که محبوب خویش را به نورانی ترین مراتبش صدا زنم... و همه مراتب او نورانیست، تا او رابه همه مراتبش بخوانم..

 

دلتنگ سحرهای پر از صفای زندگی ام. زندگی که در پس کوچه دالان های طولانی و پرپیچ و خم زمان، سالهاست که فراموشش کرده ام.

 

دست و پای این دشمن قدیمی هم، بعد از یک ماه مرخصی اجباری و در بند بودن، باز از نو گشوده شده، و حسابی خودش و همه اعوان و انصارش راه افتاده اند بین ما!!!

که باز موش بیاندازند به انبان گندم امساله مان!!

 

هنوز یک ماه از توبه های عاشقانه و خالصانه ام نگذشته!!؟ خدای من! حساب گناهانم را از دست داده ام!

 غزل غزل استجابت، هنوز می بارد!

یادم می رود، که عشق با ادعا ممکن نیست! یادم می رود که توبه های پر از سوز و اشک و آه و ترنم لطیف بخشایشی که پرونده ام را تمیز شسته است، یادم می رود از نو متولد شده ام و تمام تلاش های دشمن قدیمی برای خط خطی کردن کارنامه ام، تباه شده..

 

یادم می رود ، سی دعای قطعی الاجابه دم افطار را..یادم می رود که قرار است همه چیز رنگ وبوی تازه ای به خود بگیرد.

 

و یادم می رود که عاشقی با ادعا ممکن نیست! امتحان دارد و امتحان هزینه دارد!

 

سرجلسه امتحان نشسته ام، هرلحظه و هنوز حواسم نیست. به سوالهای سختش که می رسم..تازه حواسم سرجایش می آید.. چقدر سخته! بازم که سخته! از قبلی که خیلی سخت تره و از قبلی تر! سخت ها را پشت سر هم مرور می کنم. حواسم نیست که دیگر دبستانی نیستم! دبیرستانی هم نیستم! وارد دانشگاه شده ام!

 

ترم اولی هم نیستم. شاید از دوره لیسانس هم گذشته باشم.طبیعی است..امتحان باید سخت باشد. باید از قبلی ها و قبل تر ها خیلی سخت تر باشد.

 

اما آخرترم این امتحانات، با همه امتحانات دیگری که داده ام فرق دارد.باآنکه باز هم عزم کرده ام بیست بگیرم، فوق ستاره بشوم و برای استادم بدرخشم، اما..حواسم نیست به  حضرت استاد.

 

استاد. استادی که حواسش خیلی جمع است. نیازی به امتحان گرفتن هم ندارد! نمره ها را خوب می داند. نقطعه ضعف تک تک ما را خوب می شناسد. و اگر از نقطعه ضعف هایمان سوال طرح می کند، اگر عزم کرده همه ما رابه چالش بکشاند، هدفش فقط مهربانیست. من هنوز سرجلسه هستم. سخت به چالش کشیده شده ام و برای سوال ها، جوابی ندارم!

 

سخت ترک برداشته شیشه بلورین احساسم. سنگینی نگاه استاد و بغضی که در گلویم پیچیده، سخت بی تابم کرده است.

 

به سمت پنجره اتاق می روم، به امید نسیمی، هوای دل انگیزی که صورت گر گرفته ام را خنک کند.خجالت از سر رو رویم می بارد. هنوز یک ماه نگذشته از وعده و وعید هایم. از ادعاهایم. از قول و قرار هایم. و چه کوله باری ساخته ام برای خودم در این چند روز!

حالم بد است. نا امیدم و زانوانم سست شده. حال کسی را دارم که محکم به زمین خورد ه وتوان ایستادن ندارد.

 

چه سفت و زنگ زده شده این قفل پنجره! یادم نیست ولی یک سحری ، نیمه شبی بود و بغض تلخ دیگری..که برای آخرین بار پنجره را گشودم.

 

چقدر غافلم که فضای گر گرفته و مسموم این اتاق،  نسیم و هوای تازه می خواهد!

 

به کلی فراموش می کنم که این اتاق برای خودش پنجره دارد، آن هم چه پنجره ای!

 

انگار همیشه باید امتحانی باشد و سوال های سخت بی جوابی و بغضی که من به یاد پنجره بیافتم.به ماه نگاه میکنم. که تصویر لبخند استاد را در خود انعکاس می دهد. با خنده هایش دلم باز ضعف می رود.  به بغض من می خندد. حالا خوب میدانم چرا؟ باز مرا متوجه پنجره کرده است.. پنجره ای که تا باز نشود و نسیمی از دلش عبور نکند، نمی شود از امتحان پر از بغض هر روزه عبور کرد. پنجره را بالاخره باز می کنم. هوا چه لطیف است این دم سحر..

 

این صدا صدای چیست؟

 

صدای وزیدن باد، لابلای برگ درختان؟ نه انگار صدای بال ملائک است که نشسته اند لب حوض نقره ای آسمان این شب..

 

و غزل غزل استجابت است که نرم و لطف می بارد.

 

حالا من هم می خندم.


«کاری از گروه نشریه کانون مهدویت دانشگاه فردوسی مشهد»
  • آنتی ویروس

نظرات  (۱)

"نقطه ضعف تک تک ما را خوب می شناسد. و اگر از نقطعه ضعف هایمان سوال طرح می کند، اگر عزم کرده همه ما رابه چالش بکشاند، هدفش فقط مهربانیست. من هنوز سرجلسه هستم. سخت به چالش کشیده شده ام و برای سوال ها، جوابی ندارم!"

خوب بود...

یعنی نوشته خودت بود یا نبود؟

هرچی بود خوب بود...

پاسخ:
نه عزیز نوشته ی خودم نیست!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی