برای معشوق در پرده...
يكشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۴۷ ب.ظ
آقا
شــــــنیده ای که بیا و ثواب کن
آتش بیار و سینه ی من را کباب کن
هرکس که خواست پابگذارد به قلب من
با اختیارتام تمـــــــــــــــاما جواب کن
من را بجزنگاه تو حاجت نبود ونیست
حتی شده به نیمه نگاهی مجــــــاب کن
جز یک دعا ندارم و هرگز نداشتم
آن هم برای توست مرامستجاب کن
دل خانه ی محبت عشق است و محترم
ای دل ز غیر صاحب خود اجتناب کن
رویای هرشبم شده خـــورشید می دمد
خورشیدمن طلوع کن وتعبیرخواب کن
مرهم زدست غیر تو درداست ای طبیب
نوش است رنج عشق تو من را عذاب کن
یک خنده کن که قند وشکر ریزد ازلبت
مارا غنی ز شربت و شــهد وشراب کن
صددفترازفراق تودارم قصــــــیده ها
فالی بزن قصیده ی وصل انتخاب کن
ازسرگذشت غربت ما قصه ای بخوان
پایان خوش به قصه ی تلــخ کتاب کن
- ۹۲/۰۵/۲۷